آشنایی با آداب باطنی تلاوت قرآن کریم


   
 

آداب باطني تلاوت قرآن چند چيز است:

1-
تذكر عظمت كلام و علو مرتبه آن و ياد آوردن فضل الهى و لطف او را بر خلق خود، كه چنين كلامى را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم‏ بندگان خود نزديك ساخته و كلام خود را لباس حروف پوشانيده تا مخلوقان را طاقت‏ شنيدن آنها باشد. و اگر حقيقت جمال كمال كلام خود را به لباس حروف نپوشانيدى نه‏ عرش را توانايى شنيدن آن مي بود و نه ما تحت الثرى را. بلكه اجزاء ايشان متلاشى مي شد. « لو انزلنا هذاالقرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله»؛ « اگر ما اين‏ قرآن را بر كوهى فرو مى‏فرستاديم مى‏ديدى آن را كه ذليل مى‏شد و از هم ‏شكافته مى‏گرديد.»

آخر مخلوق ضعيف را كجا طاقت عظمت كلام الهى و ياراى تحمل تلالؤ و درخشندگى نور اوست؟! خداى متعال كلام خود را با وجود علو درجه آن براي فهم قاصر انسانى به واسطه بيان، آن را به كسوت حروف و الفاظ، شبيه‏ نموده است‏. مثل اين که انسان براي صدا كردن حيوانات، چون قادر به سخن گفتن با آنها نيست و حيوانات از درک كلام انسانى كه از روى شعور و عقل صادر مي شود، قاصر است، لهذا آدمى در سخن گفتن از مرتبه انسانيت تنزل مى‏كند و در تكلم با آن‏ حيوانات به آنچه لايق آنهاست صدا مى‏كند.

پس همچنين انسان چون از حمل كلام الهى قاصر و عاجز بوده، لهذا خداوند كلام خود را از عرش عظمت و جلال، به درجه فهم انسان نزول داده است. و در مظاهر حروف و اصوات‏ تجلى کرده است .

2- قاري در وقت قرآن خواندن، متذكر تعظيم صاحب كلام گردد و ياد آورد كه:

آنچه مى‏خواند كلام بشر نيست ‏بلكه كلام خداوند عالم و خالق شمس و قمر است. و در خواندن كلام او نهايت‏ خطر است. و همچنان كه سزاوار نيست كه بى‏طهارت دست‏ بر جلد و ورق و كلمات آن زند، همچنين زبان هاى ناپاك را كه به كلمات ناشايست ‏متكلم مى‏گردند سزاوار نيست كه آن را بخوانند. و دل هاى آلوده به رذايل اخلاقي شايسته نيست كه به حول معانى آن بگردند.

بايد در آن وقت، متذكر تعظيم كلام و متكلم باشد. و اگر به جهت غفلت‏ دل، در آن وقت، تعظيم متكلم را مستحضر نباشد ساعتى قبل از تلاوت، تفكر در صفات و افعال الهى نمايد و مستحضر گردد كه: اين كلام كسى است كه به علت اراده ‏و مشيتش، همه آنچه مى‏بيند و مى‏شنود از عرش و كرسى و آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها و در زير و بالاى آنهاست‏ به وجود آورده و خالق و رزّاق كل، اوست. و همه موجودات و مخلوقات از ثرى تا به ثريا در قبضه قدرت او مسخر و اسيرند. برخى غريق فضل و رحمت او و بعضى گرفتار سخط و سطوت او. و جميع اينها را هيچ قدر نيست در نزد آنچه محسوس نيست از عوالم مجردات. و چون‏ در امثال اينها تفكر كند قلب او مستغرق - غرق شده - عظمت الهى مى‏گردد.

و يكى از بزرگان دين، چون قرآن را براى تلاوت مي گشود مي گفت: «هذا كلام ربى، هذا كلام ربى»؛ اين كلام پروردگار من است. اين كلام پروردگار من است، و بيهوش مي گشت.

3- قاري با حُزن و رقت قلب تلاوت نمايد.

از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه:« قارى قرآن، محتاج‏ به سه چيز است: دلى خاشع، بدنى فارغ، و مكانى خلوت. زيرا هر گاه دل او خاشع ‏باشد شيطان از او مى‏گريزد. و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد دل او متوجه قرآن ‏خواندن مى‏شود و عارضه‏اى عارضش نمى‏شود كه او را از نور قرآن و فوايد آن‏ محروم سازد. و چون در مكان خلوتى باشد و از خلق كناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس مى‏گيرد و حلاوت خطاب هاى الهى را كه با بندگان صالح خود كرده مى‏يابد، و لطف او را به ايشان مى‏داند. و چون از اين مشرب جامى نوشيد هيچ حالى را بر آن ‏اختيار نمى‏كند. و هيچ وقتى را از اين خوش تر نمى‏دارد، زيرا در آن وقت ‏بى ‏واسطه در مناجات با پروردگار است.‏»

4- حضور قلب و ترك افكار دنيوي و وساوس باطل در هنگام تلاوت .

5- تدبر در معانى قرآن. و آن امرى است غير از حضور قلب.

خداى متعال مى‏فرمايد: « افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها»؛ « آيا تفكر و تدبر در معانى قرآن نمى‏كنند يا بر دل هاى ايشان قفلها زده‏اند؟!»

و اگر قاري نتواند در آيه تدبر كند؛ مگر اين كه آيه را تكرار كند سزاوار آن است كه تكرار نمايد.

و به اين سبب بسيار بوده اند از بزرگان دين که آيات را تكرار مى‏كرده‏اند. چه بسا بوده كه در يك آيه، مدتى توقف مى‏نمودند.

6- در تدبر به فهم معنى ظاهر اكتفا نكند، بلكه سعى كند تا حقيقت معنى ‏بر او روشن شود. پس چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر صفات الهى است مثل:« و هو السميع البصير.»

يا آيه « هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبارالمتكبر.»

در معانى اين اسماء و صفات نيكو تامل كند تا شايد كه اسرار آنها بر او منكشف گردد.

و چون به آياتى رسد كه ذكر افعال الهى در آنها شده، و از خلقت آسمان ها و زمين، ملائكه و ستارگان، كوه ها و حيوانات و نباتات، ابر و باد و باران و غيره سخن گفته شده؛ پس عظمت و جلال الهى را ياد آورد. و در هر فعلى، فاعل آن را ملاحظه كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر وصف بهشت ‏يا دوزخ يا غير اينها از احوال ‏آخرت است، متذكر اين گردد كه آنچه در اين عالم است از نعمت ها و بلاها در پيش ‏نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد. پس از آن به عظمت‏ خدا پى ‏برد. و در دل، منقطع به او شود، كه او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد. و به نعيم و لذات آن برساند.

و چون به احوال انبياء، و آنچه بر ايشان وارد شده از ايذاى - آزار- امت و قتل و ضرب‏ ايشان رسد، متذكر بى‏نيازى و استغناى الهى گردد. و متوجه اين مطلب شود كه: اگر همه‏ ايشان با امت هايشان هلاك مى‏شدند به قدر ذره‏اى در ملك او اثرى ظاهر نمى‏شد.

و چون به آيه‏اى رسد كه بيان نصرت و يارى اهل حق در آن است متذكر قدرت ‏الهى و علو حق او گردد.

و همچنين در جميع آيات وعده و وعيد و امر و نهى توجه نمايد.

7- خود را از آنچه مانع فهم معانى قرآن است نگاهدارد. و آن چند امر است:

- تقليد و تعصب از مذهبى که طالب حق نيست، زيرا آن به منزله پرده‏اى است از براى آئينه دل، از تابيدن آنچه غير اعتقاد اوست، منع مى‏كند.

- جمود بر تفسير ظاهر قرآن به اعتقاداتى كه غير از اين، تفسيرى براى‏ آن نيست. که در روايات از آن منع شده است.

- صرف همت و ذهن و فهم خود، در تحقيق حروف و مخارج آن ‏و ساير امورى كه متداول ميان قاريان است، زيرا همه تأمل را صرف اين مسئله كردن، مانع ‏از فهميدن معانى آن است.

- اصرار بر گناهان ظاهري و باطني و پيروى از شهوات، كه باعث تاريكى ‏دل و محروم شدن از كشف اسرار حقايق و تابيدن انوار معارف حقه است .

8- قاري هر خطابى كه در قرآن ملاحظه كند چنان تصور كند كه خطاب به اوست و او مقصود از آن خطاب مي باشد. و هر قصه از قصص انبياء را مشاهده نمايد تأمل ‏كند كه مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست نه محض قصه خوانى و حكايات. زيرا جميع قرآن، هدايت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمايى براي عالميان است.

پس هر كه آن را بخواند بايد كه خواندن او به نحوى باشد كه بنده، فرمان آقاى خود را كه به او نوشته بخواند و آن را بفهمد و به مقتضاى آن عمل كند .

9- دل قاري به آثار آيات متاثر شود .

براى قاري به حسب هر آيه، حالات‏ متفاوت از قبيل خوف و حزن و شادى، بهجت و بيم و اميد، دلتنگى و گشادگى حاصل شود . به اين نحو كه چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر تهديد و وعيد است، دل او مضطرب گردد و از خوف مرتعش شود و صيحه زند كه گويا از شدت بيم، قالب تهى مى‏كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه دلالت ‏بر وسعت رحمت و وعده مغفرت كند؛ شاد و فرحناك گردد و شكفتگى و انبساط در او به هم رسد.

و چون به وصف بهشت رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود. و چون به شرح دوزخ رسد علامات خوف در او پيدا گردد.

و چون به ذكر صفات جلال و جمال و اسماى خداوند متعال رسد، خضوع‏ و فروتنى كند و به ياد عظمت و كبرياى او افتد. و مقصود كلى از تلاوت ‏قرآن، حصول اين حالات است در دل و عمل به آن، والا تنها حرکت زبان، امر سهلى است.

10- در تلاوت قرآن، حال قاري در ترقى باشد، زيرا درجات تلاوت كنندگان، كه ازغافلين نيستند و از مرتبه غفلت ‏بيرون آمده‏اند سه گونه است:

الف- قاري خود را چنان تصور كند كه در حضور پروردگار ايستاده و قرآن مى‏خواند و خداى متعال به او نظر مى‏كند و كلام او را مى‏شنود. و در اين وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است.

ب- چنان در قلب خود مشاهده نمايد كه گويا خداوند عظيم به لطف و كرم خود به او خطاب مى‏كند و سخن مى‏گويد و امر و نهى مى‏كند. و مقام او در اين وقت، مقام ‏هيبت و حيا و گوش دادن و شنيدن است.

ج- مطلقاً متوجه خود و تلاوت خود نباشد، بلكه همه همّت او توجه بر صاحب كلام باشد. و فكر او منحصر در او باشد . به نحوى كه گويا مستغرق مشاهده‏ جمال او است و او را پرواى غير او نيست.

و اين، درجه «مقربين‏» و«صديقين‏» است. و دو درجه سابق، درجه «اصحاب‏ يمين‏» است. و آنچه غير اينها باشد درجات غافلين است.

حضرت سيد الشهدا عليه السلام روحى فداه اشاره به مرتبه سوم فرموده است: « الذى تجلى لعباده فى كتابه بل فى كل شى‏ء. و اراهم نفسه فى خطابه بل فى كل نور وفى‏ء»؛ براى بندگان خود، در كتاب خود تجلى كرد، بلكه در هر چيزى. و نمود خود را به ايشان در خطاب خود، بلكه در هر نور و سايه‏.»

روايت است كه « حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را در نماز، حالتى روى ‏داد كه بيهوش بر زمين افتاد، و چون به هوش آمد از سبب آن پرسيدند فرمود: آيه اي را مكرر خواندم تا اين که گويا آن را از صاحب كلام شنيدم و چشمم را طاقت ديدن قدرت او نماند.»

و اگر كسى به اين درجه رسيد بهجت او بى ‏حد، و لذت و حلاوت تلاوت او بى‏پايان مى‏گردد.

و يكى از بزرگان گفته است كه « من قرآن مى‏خواندم و مطلقاً شيرينى آن را نمى‏فهميدم تا آن كه به نحوى شد كه گويا قرآن را از پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏شنوم كه بر صحابه بزرگ مى‏خواند. و بعد از آن، از اين مقام ترقى كردم، پس‏ مى‏خواندم آن را تا گويا از جبرئيل مى‏شنيدم كه به پيغمبر اکرم صلى الله عليه ‏و آله تلقين مى‏نمود. پس خدا لطف وجود به من فرمود كه به مقام بالا ترقى نمودم كه گويا آن را از صاحب كلام مى‏شنوم . و در آن وقت نعيم و لذتى يافتم كه نسبت به آن نمى‏توانم صبر كرد.»

و بعضى از صحابه گفته اند كه: «هر گاه دل ها پاك گردد هرگز از قرائت قرآن سير نمى‏گردد.»

11- از حول و قوه خود غافل شود و چشم، رضا و خوبى خود را نبيند.

پس‏ هر گاه به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر وعد و مدح نيكان باشد خود را از زمره ايشان نبيند. و از اهل آن وعده نشمارد، بلكه اهل صدق و يقين را از اهل آن وعده شمارد. و آرزو نمايد كه خدا او را به ايشان ملحق سازد. و چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر مذمت‏ گناهكاران و مقصرين باشد خود را به نظر در آورد و چنان تصور نمايد كه خود مخاطب‏ به اين آيه است.

‏حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف‏ متقين مى‏فرمايد: « چون به آيه‏اى رسيدند كه مشتمل است‏ بر تهديد و تخويف، گوش هاى دل خود را به آن متوجه مى‏دارند و چنان پندارند كه صداى فرياد غُريدن جهنم به ‏گوش‏هاى ايشان مى‏رسد.»

اميد که خداوند متعال توفيق دهد که به راستي قاري و تلاوت کننده قرآن عظيم و عامل به آيات کريمه آن باشيم .

 


نظرات شما عزیزان:

مرضیه منتظر
ساعت17:21---11 مرداد 1392
سلام.خیلی زیبا نگاشتی استفاده کردم التماس دعا دارم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1391 ا 22:41 نويسنده : محمد صادق فاضلی ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.